درود به دو رودِ صداقت و خلوص ...

روحش پاک. میگفت لامذهب تریبون یک طرفست. آره رفیق. هر نظری را که میصرفد بگذار. هرکدام را که حال نمیکنی نگذار. خودت صاحب وبلاگی. می توانی آنها را که با منافع اینجا در تضاد است پاک کنی تا خوانندگانت و پایندگانت نفهمند که حرفی هم در جواب حرف هایت هست. من همان بی ادبی هستم که گفتی. خوانندگانت هم دیگر بی ادب نخواهند بود. کاش آنقدر با ادب شجاعی بودی که آن نظر بعد از نظر تف را هم می گذاشتی. و همه ی نظرات را می گذاشتی. حتی تبلیغات ها را. شجاع هستی. ولی نه آنقدر شجاع

سلام. فکر نکنید این دو جمله یِ آخر را نوشتید و در من تأثیر کرد و من خاستم خودی نشان بدهم و این نظر شما را آوردم اینجا ... باشد؟

روحش به راستی شاد که چه جمله ی طلایی گفتند هرکه را که مقصود شماست و گوینده ی این جمله یِ محضر هستند یا بوده اند: "لامذهب تریبون یک طرفست." محشر!

من هر نظری که بصرفد را نمی گذارم. من اصلاً صرفه ای نیستم. من به تصاحب هم اعتقادی ندارم و هیچ در این دنیا ندارم که صاحب آن باشم. من از تصاحب متنفّرم. البته به معنای نامعنای آن. قابل توجّهتان این که مشکل عمده ای که در جهان وَ خصوصاً این گربه یِ آن، علّت "سوارکار"ی و "سواری""دهی" آدمیان آن هاست همین عدم توجّه به معانی کاربردی و حقیقی واژه است ... دین، آیین، مرام، فهم، کمال، شرف، ناموس، حیثیّت، ایمان، تقوی، تعهّد، حجاب، مرد، زن ...

در جواب حرف هایم حرفی نیست امّا هرکس آزاد است حرفش را در جوابِ هر حرفی مطرح کند ... و من طرفدار پر و پا و دست قرص آزادی مطلق هستم ... و آزادی البتّه تعریفی دارد.

یادم نیست کسی را بی ادب خطاب کرده باشم مگر که بوده باشد. امّآ باز سر فرصت نگاه می کنم و اگر عذرخاهی خاست خاهمی کردی وَ اگر شرحی داشت خاهمی دادی همی.

بعد از تف را هم خاهم گذاشتش. نه برایِ ادّعای شجاعت، بلک برای نمایش شرفِ آزادیِ طِلق ... از شما ممنونم هرکه هستید که "اینجا" تشریف فرمایید و افتخار دارم کسی آزادوَش "اینجا" بمانَد با ما ... اگرچه خودم کم بوده ام و بادا بیش بیایمی ... مرسی. مَهدایی